سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اباصالح

صفحه خانگی پارسی یار درباره

یهودا

    نظر

مرا بازیچه خودساخت چون موسی که دریا را

فراموشش نخواهم کردچون دریاکه موسی را

نسیم مست وقتی بوی گل می دادحس کردم

که این پروانه پرپر می کندیک روز گل هارا!

خیانت قصهء تلخی است امااز که می نالم؟

(خودم)پرورده بودم درحواریون یهودارا

خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست

چه آسان ننگ می خوانندنیرنگ زلیخارا!

کسی را تاب دیدارسرزلف پریشان نیست

چراآشفته می خواهی خدایاخاطرمارا؟!

نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر مجنون است

که وحشی می کندچشمانش آهوهای صحرا را!

چه خواهدکرد باما عشق؟!پرسیدیم وخندیدی

فقط با پاسخت پیچیده ترکردی معما را 


زنده را تا زنده است . . . .

    نظر

بی خبر از حال هم بودن چه سود؟

بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟

زنده را تازنده است باید به فریادش رسید

ور نه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟

گرنرفتی خانه اش تا زنده بود؛

خانه صاحب عزاتا صبح خوابیدن چه سود؟

گرنپرسی حال من تازنده ام

بعدمرگم اشک ونالیدن چه سود؟