مولای غزل های به هم ریخته برگرد
مولای غزل عهای به هم ریخته برگرد
آرامش دریای به هم ریخته برگرد
توحید بدون تو به تسلیس گرایید
عیسی کلیسای به هم ریخته برگرد
مولای غزل عهای به هم ریخته برگرد
آرامش دریای به هم ریخته برگرد
توحید بدون تو به تسلیس گرایید
عیسی کلیسای به هم ریخته برگرد
مرا بازیچه خودساخت چون موسی که دریا را
فراموشش نخواهم کردچون دریاکه موسی را
نسیم مست وقتی بوی گل می دادحس کردم
که این پروانه پرپر می کندیک روز گل هارا!
خیانت قصهء تلخی است امااز که می نالم؟
(خودم)پرورده بودم درحواریون یهودارا
خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
چه آسان ننگ می خوانندنیرنگ زلیخارا!
کسی را تاب دیدارسرزلف پریشان نیست
چراآشفته می خواهی خدایاخاطرمارا؟!
نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر مجنون است
که وحشی می کندچشمانش آهوهای صحرا را!
چه خواهدکرد باما عشق؟!پرسیدیم وخندیدی
فقط با پاسخت پیچیده ترکردی معما را
بی خبر از حال هم بودن چه سود؟
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده را تازنده است باید به فریادش رسید
ور نه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟
گرنرفتی خانه اش تا زنده بود؛
خانه صاحب عزاتا صبح خوابیدن چه سود؟
گرنپرسی حال من تازنده ام
بعدمرگم اشک ونالیدن چه سود؟
یارب به علی ومیثم تمارش
یارب به حسین وتشنه لب عباسش
هرکس که بدسیدعلی می خواهد
این عیدربیع از رو زمین بر دارش
سلام
اینجا پایگاه افسر جنگ نرم حامی ولایت
به فضل الهی هر چه در توانم باشه پای ولایت ایستاده ام . . .