سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اباصالح

صفحه خانگی پارسی یار درباره

این خاطره را نخوان

    نظر

این خاطره را نخوان!

http://safirerahmat.persiangig.com/image/weblog/%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7/%D8%A7%DB%8C%D9%86%20%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87%20%D8%B1%D8%A7%20%D9%86%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%21.jpg

هر وقت می خواهیم با سید برویم توی شهر قدمی بزنیم، یکی دو نفر جلوتر می روند، تا اگر بوی کباب شنیدند، خبرش کنند؛ حساسیت دارد به بوی کباب، حالش خیلی بد می شود. یک بار خیلی اصرار کردیم که چرا؟

گفت: اگر در میدان مین بودی و به خاطر اشتباهی، چاشنی مین فسفری عمل می کرد و دوستت برای اینکه معبر و عملیات لو نرود آن را می گرفت زیر شکمش و ذره ذره آب می شد و حتی داد نمی زد و از این ماجرا، فقط بوی گوشت کباب شده توی فضا می ماند، تو به این بو حساس نمی شدی؟

منبع:نشریه گلبرگ،شماره 114،: " دل نوشته  "

(نکته)
این صبر های عظیم بر مصائب و تحمل درد ها یکدفعه و در لحظه بوجود نمی آید باید دید در دل شب با خدا چه رابطه ای برقرار کرده بودند که تحمل چنین درد هایی
احلی من العسل بود برایشان و ما با گفتن یا لیتنی کنا معک راه به جایی نخواهیم برد؛ قول بده ،  توکل کن  و  شروع کن

و اگر نه جزء خاسرین خواهی بود.
والسلام