سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اباصالح

صفحه خانگی پارسی یار درباره

امام زمان

    نظر

«شعر امام زمان»

 
از میان اشک ها خندیده می آید کسی
خواب بیداری ما را دیده می آید کسی

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی

مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پیچیده می آید کسی

کهکشانی از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچیده می آید کسی

خواب دیدم , خواب دیده در خیالی دیده اند
از شب ما روز را پرسیده می آید کسی


امام زمان

    نظر

«شعر امام زمان»

 

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم
حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*علی اکبر لطیفیان*


به اندازه بضاعتمان!

    نظر

 

شهید زین الدین

 

وضعیت حجاب زنان سوریه ناراحتش کرده بود. نمی توانست ببیند یک کشور اسلامی به چنین روزی افتاده باشد.

گفت: نباید بی تفاوت باشیم. نامه ای انتقادی نوشت و اولش را با این آیه شروع کرد" ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم..."(رعد/11) داد دست یکی از مسئولان سوری.
زین الدین معتقد بود به هر میزان که از دستمان بر می آید باید امر به معروف و نهی از منکر کنیم.
 
خاطره ای از شهید مهدی زین الدین ، با یاران سپید،ص61


این خاطره را نخوان

    نظر

این خاطره را نخوان!

http://safirerahmat.persiangig.com/image/weblog/%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7/%D8%A7%DB%8C%D9%86%20%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87%20%D8%B1%D8%A7%20%D9%86%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%21.jpg

هر وقت می خواهیم با سید برویم توی شهر قدمی بزنیم، یکی دو نفر جلوتر می روند، تا اگر بوی کباب شنیدند، خبرش کنند؛ حساسیت دارد به بوی کباب، حالش خیلی بد می شود. یک بار خیلی اصرار کردیم که چرا؟

گفت: اگر در میدان مین بودی و به خاطر اشتباهی، چاشنی مین فسفری عمل می کرد و دوستت برای اینکه معبر و عملیات لو نرود آن را می گرفت زیر شکمش و ذره ذره آب می شد و حتی داد نمی زد و از این ماجرا، فقط بوی گوشت کباب شده توی فضا می ماند، تو به این بو حساس نمی شدی؟

منبع:نشریه گلبرگ،شماره 114،: " دل نوشته  "

(نکته)
این صبر های عظیم بر مصائب و تحمل درد ها یکدفعه و در لحظه بوجود نمی آید باید دید در دل شب با خدا چه رابطه ای برقرار کرده بودند که تحمل چنین درد هایی
احلی من العسل بود برایشان و ما با گفتن یا لیتنی کنا معک راه به جایی نخواهیم برد؛ قول بده ،  توکل کن  و  شروع کن

و اگر نه جزء خاسرین خواهی بود.
والسلام